کد مطلب:95294 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:182

دو پرسش











اینجا قطعا دو پرسش برای خواننده محترم مطرح می شود و ما باید بدانها پاسخ دهیم:

یكی اینكه همه می دانیم اسلام با رهبانیت و زهد گرائی به مخالفت برخاسته، آنرا بدعتی از راهبان شمرده است.[1] پیغمبر اكرم صریحا فرمود: «لا رهبانیة فی الاسلام».[2] هنگامی كه به آن حضرت اطلاع دادند كه گروهی از صحابه پشت به زندگی كرده از همه چیز اعراض نموده اند و به عزلت و عبادت روی آورده اند، سخت آنها را مورد عتاب قرار داد، فرمود: من كه پیامبر شمایم چنین نیستم. پیغمبر اكرم به این وسیله فهماند كه اسلام دینی جامعه گرا و زندگی گرا است نه زهدگرا. به علاوه تعلیمات جامع و همه جانبه اسلامی در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، اخلاقی بر اساس محترم شمردن زندگی و روی آوری به آن است نه پشت كردن به آن.

گذشته از همه اینها، رهبانیت و اعراض از زندگی با جهان بینی و فلسفه خوشبینانه اسلام درباره هستی و خلقت ناسازگار است. اسلام هرگز مانند برخی كیشها و فلسفه ها با بدبینی به هستی و خلقت نمی نگرد و هم خلقت را به دو بخش زشت و زیبا، روشنائی و تاریكی، حق و باطل، درست و نادرست، بجا و نابجا تقسیم نمی كند.

پرسش دوم اینكه: گذشته از اینكه زهد گرائی همان رهبانیت است

[صفحه 230]

كه با اصول و مبانی اسلامی ناسازگار است، چه مبنا و چه فلسفه ای می تواند داشته باشد؟ چرا بشر محكوم به زهد شده است؟ چرا بشر باید به این دنیا بیاید و دریا دریا نعمتهای الهی را ببیند و بدون آنكه كف پایش تر شود از كنار آن بگذرد؟

بنابراین، آیا تعلیمات زهد گرایانه ای كه در اسلام دیده می شود، بدعتهائی است كه بعدها از مذاهب دیگر مانند مسیحی و بودائی وارد اسلام شده است؟ پس با نهج البلاغه چه كنیم؟ زندگی شخصی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و همچنین زندگی عملی علی علیه السلام را كه جای شكی در آن نیست چگونه تفسیر و توجیه كنیم؟ حقیقت اینست كه زهد اسلامی غیر از رهبانیت است. رهبانیت، بریدن از مردم و رو آوردن به عبادت است بر اساس این اندیشه كه كار دنیا و آخرت از یكدیگر جدا است، دو نوع كار بیگانه از هم است، از دو كار یكی را باید انتخاب كرد: یا باید به عبادت و ریاضت پرداخت تا در آن جهان به كار آید و یا باید متوجه زندگی و معاش بود تا در این جهان به كار آید. این است كه رهبانیت بر ضد زندگی و بر ضد جامعه گرائی است، مستلزم كناره گیری از خلق و بریدن از مردم و سلب هر گونه مسؤولیت و تعهد از خود است.

اما زهد اسلامی در عین اینكه مستلزم انتخاب زندگی ساده و بی تكلف است و بر اساس پرهیز از تنعم و تجمل و لذت گرائی است، در متن زندگی و در بطن روابط اجتماعی قرار دارد و عین جامعه گرائی است برای خوب از عهده مسئولیتها بر آمدن است و از مسؤولیتها و تعهدهای اجتماعی سرچشمه می گیرد.

فلسفه زهد در اسلام آن چیزی نیست كه رهبانیت را به وجود

[صفحه 231]

آورده است. در اسلام مسأله جدا بودن حساب این جهان با آن جهان مطرح نیست. از نظر اسلام، نه خود آن جهان و این جهان از یكدیگر جدا و بیگانه هستند و نه كار این جهان با كار آن جهان بیگانه است. ارتباط دو جهان با یكدیگر از قبیل ارتباط ظاهر و باطن شی ء واحد است، از قبیل پیوستگی دو رویه یك پارچه است، از قبیل پیوند روح و بدن است كه چیزی است حد وسط میان یگانگی و دوگانگی. كار این جهان با كار آن جهان نیز عینا همین طور است، بیشتر جنبه اختلاف كیفی دارد تا اختلاف ذاتی؛ یعنی آنچه برضد مصلحت آن جهان است بر ضد مصلحت این جهان نیز هست، و هر چه بر وفق مصالح عالیه زندگی این جهان است بر وفق مصالح عالیه آن جهان نیز هست، لهذا یك كار معین كه بر وفق مصالح عالیه این جهان است اگر از انگیزه های عالی و دیدهای مافوق طبیعی و هدفهای ماوراء مادی خالی باشد، آن كار صرفا دنیایی تلقی می شود و به تعبیر قرآن به سوی خدا بالا نمی رود اما اگر جنبه انسانی كار از هدفها و انگیزه ها و دیدهای برتر و بالاتر از زندگی محدود دنیائی بهره مند باشد، همان كار كار آخرتی شمرده می شود.

زهد اسلامی كه- چنانكه گفتیم- در متن زندگی قرار دارد، كیفیت خاص بخشیدن به زندگی است و از دخالت دادن پاره ای ارزشها برای زندگی ناشی می شود. زهد اسلامی چنانكه از نصوص اسلامی بر می آید بر سه پایه اصلی كه از اركان جهانبینی اسلامی است استوار است.

[صفحه 232]


صفحه 230، 231، 232.








    1. حدید: 27.
    2. رجوع شود به بحارالانوار، ج 15 جزء اخلاق، باب 14 (باب النهی عن الرهبانیة و السیاحة). ملای رومی در دفتر ششم مثنوی داستانی آورده از مناظره ی مرغ و صیاد درباره ی این حدیث.